آناهيتاي مامان و بابا

دومين جمله ...

مياي روبروي تلويزيون مي گي: اني خوام (اندي مي خوام : آهنگ هاي اندي) مصي خوام. باخ(منصور مي خوام: آهنگ بري باخ كه منصور مي خونه) تلد(talod) نخوام. (تولد نمي خوام:آهنگ تولد كه اندي مي خونه) هپي دي (happy day) خوام.(آهنگ happy birthday كه آريس مي خونه) بعدش هم دستمو مي گيري و بايد باهات برقصم و يا بغلت كنم و با هم برقصيم. كيف مي كنم عشق من كه با توام. ...
30 بهمن 1390

نقاشی

هدیه جدید خاله زهرا و زبیده برات رنگ انگشتی بود عزیزم. از اونجایی که خاله فریبا قبلا پیشنهاد داده بود رنگ انگشتی ها داخل حمام استفاده شود تا حسابی کیف کنید من هم گوش به پیشنهاد خاله فریبا همین کار را انجام دادم. وقتی بردمت توی حموم و جعبه رنگ ها رو باز کردم نمی دونستی قراره چه اتفاقی بیفته. یکی از رنگ ها رو باز کردم و گرفتم جلوت. نگاش کردی. گفتم : دخترم، این رنگه. انگشتت و بزن داخلشو باهاش روی دیوار نقاشی بکش. بعد خودم انجام دادم. اولش محتاطانه پیش می رفتی و کمی رنگ به انگشتت می مالیدی ولی بعدش فهمیدی باید چیکار کنی. انگشتای دست راستت یه رنگ بود و اون یکی یه رنگ دیگه. آخراش یاد گرفتی که کف دستات رو بزنی به دیوار تا جاشون بمونه و بعد بگی : ...
8 بهمن 1390

دامنه لغات آناهیتا

باز هم باید بگم. هر روز کلمات ناقصی که می گفتی کامل میشه و کلمات جدید هم اضافه میشه: سی دی پتتی(پتو) آبو(لیمو و پرتقال) نانا(لالا) پ پ(خوراکی) دنیای قشنگی داری نازنین. کشش(کشمش) اوخ(وقتی جایی از بدنت ضربه می بینه) اق(وقتی پی پیت یا به قول خاله فریبا پوخت رو می بینی) له(ژله)   ...
1 بهمن 1390

آناهیتا و نی نی جدید

بالاخره موفق شدیم و به دیدن نی نی جدید رفتیم. جونم که چقد کوچولو و ناز بود. اولش که دیدیش فقط نگاش کردی و چیزی نگفتی. جالب بد که به رها و ساحل می گفتی نی نی ولی امیر محمد به چشمت نی نی نمیومد ناناز؟؟ به هر حال لحظه دیدارتون اینجوری شروع شد ولی این پایان ماجرا نبود چرا که کسی نمی بایست نی نی جدید رو بغل کنه. نه دایی و نه زن دایی. سریع خودتو بهشون می رسوندی می خواستی نامیر محمد و بزارن کنار و تو رو بغل کنند. البته من پیش بینی می کردم اینطوری شه. کم کم به بودنش عادت می کنی نازنین. امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشین. ...
بهمن 1390
1